آماده سازی کودکان برای ورود به کلاس اول

آماده سازی کودکان برای ورود به کلاس اول دبستان

کودک شما هفت ساله است .می تواند به خوبی حدود نیم ساعت تمرکز کند ،می تواند برخی مسائل را کاملاً توضیح دهد . به آسانی و بدون اضطراب مدتی از شما دور باشد. باکودکان دیگرگروه های کوچک تشکیل می دهد و مدّتها با آنها سرگرم می شود. لباسش را می تواند بپوشد و به تنهایی به دستشویی می رود و نظافت می کند .

مفاهیمی مثل بالا ،پایین ،عقب جلو و رنگ ها را به خوبی می داند . اسم و فامیل خود را می داندومی تواند تا 10 بشمارد. او آماده است که به کلاس اول برود و شما شادی ای دارید در عمق وجود تان ..

امّا این شادی با اضطرابی سخت همراه است .با اضطرابی که نمی توانید آن را نادیده بگیرید.از اطرافیان می شنوید که پایه ی اوّل ،پایه ی سختی است ...به دنبال بهترین مدرسه ،بهترین معلّم و بهترین ها برای فرزندتان هستید.

برای کم کردن این اضطراب و هم چنین برای آسان تر کردن و هموار کردن راهتان باید دست به کار شوید...همین الان آغاز کنید...کارهایتان را مرتّب کنید و بچّه ها را حاضر کنید....

توصیه هایی برای آماده سازی کودکان برای ورود به کلاس اوّل ،شاید بتواند چراغ راه پرفراز و نشیب تان باشد.

ادامه نوشته

شوق تغییر ، مجله ای با نگاهی جدید به مسایل مربوط به آموزش و پرورش

همراهان عزیز وبلاگ کلاس اول الف :

این پست اختصاص دارد به معرفی یک مجله ی جدید با نگاه جدید در مسایل آموزش و پرورش :

پنجمین شماره از دوماهنامه بین‌المللی شوق تغییر به مدیرمسئولی دوست عزیز و اندیشمند گرامی دکتر حیدر تورانی و سردبیری دکتر مرتضی مجدفر منتشر شد.

در این شماره از شوق تغییر که ویژه ماه‌های خرداد و تیر۹۲ است، کانون‌ تغییر یا پرونده اصلی مجله به موضوع «اوقات فراغت» اختصاص یافته و مانند شماره‌های پیشین، عمده مطالب مجله حول‌وحوش کانون‌تغییر انتخابی است.

مجله با یادداشت مدیر مسئول، تحت عنوان «شادمانی، مقدمه موفقیت است» آغاز می‌شود و سپس من در جایگاه یادداشت سردبیر، موضوع«تغییر در شوق تغییر» را با خوانندگان در میان گذاشته‌ام. در این یادداشت از ایجاد ۶ گروه کاری در مجله سخن گفته‌ام که قرار است از این به بعد نقش محوری در تولید محتوای شوق تغییر داشته باشند. این گروه‌ها از این قرارند:

ادامه نوشته

عقاید یخ بسته ی غیر قابل انعطاف من


تابستان یادم هست . اولین باری که او به همراه پدر و مادرش برای ثبت نام آمده بود. برای اولین بار تمام بند بند وجودم از دیدن کودکی با آن قد و قواره لرزید. یک کودک غیرطبیعی... صورت گوشت آلود و بدن توپر. دستهای کوتاه و باز و صدای عجیب و خاص. امیرمحمد، کودک کوتاه قدی که قرار بود دانش آموز مدرسه  ما باشد. در نگاه اول ، تحمل امیرمحمد، قلبم را به لرزه در می آورد و نگاه کردنش جزبرای یک مدت طولانی روح کنجکاوم را ارضا نمی کرد. از  ترس خجالت آن طفل شش ساله معصوم نگاهم را از آن کودک می دزدم به کارم مشغول می شوم.امتداد نگاه مادرش را که دنبال می کنم ، ترسی نهان در پشت آن حجاب کم نظیر می بینم . ترس از انگشت نما شدن جگرگوشه اش. ترس از خودداری از ثبت نام کودکی با آن شرایط خاص . کودکی که فقط دوست دارد معمولی به نظر بیاید.

امیرمحمد سلام می کند .گرم تر از بسیاری از دانش آموزان پیش دبستانی. عاقلانه و بزرگ منشانه روی صندلی می نشیند و صبوری می کند تا مراحل اولیه ثبت نامش انجام شود.نه دستی به جایی می زند، نه شیطنتی می کند، نه مثل کودکان دیگر به کمد جوایز حرص می ورزد. عاقلانه می نشیند. منتظر....

بدون هیچ منطق و روح بزرگسالانه و عاقلی آرزو می کنم که ای کاش مدیر مدرسه از ثبت نام این کودک سرباز بزند. اما مدیر، عاقلتر از من، تست معمول آموزشی را از آن کودک می گیرد. و امیرمحمد سرافرازانه آن تست را پاسخ می دهدو.....ثبت نام می شود.

وقتی امیرمحمد می رود.زبان به گلایه باز می کنم. و به همکارانم نهیب می زنم که چرا این دانش آموز باید در مدرسه ما ثبت نام شود. همکارانم برخی موافقندو فقط یک نفر می گوید: خانم! امیرمحمد هم یک انسان است.یک بچه ی شش ساله.خیلی هم مودب است. اصلا ای کاش او شاگرد من باشد....

 

ادامه نوشته

چند مطلب درباره ی ارزشیابی توصیفی

آیا در خرداد ماه مردودی داریم ؟

قابل توجه معلمان و مدیران مرتبط با پایه ششم

درخرداد ماه با پوشه کار بچه ها چه کنیم؟

خود سنجی و همسال سنجی


به نقل از وبلاگ ارزشیابی توصیفی ، مسیح انگاره های خواستنی

دکتر بهمن قره داغی


خواندن مطالب کوتاه و مفید ادامه مطلب را از دست ندهید.

برای مشاهده به ادامه مطلب رجوع کنید.

ادامه نوشته